تاریخ : سه شنبه, ۲۹ اسفند , ۱۴۰۲ Tuesday, 19 March , 2024

چرا سیراف ثبت جهانی نشده است؟!

  • کد خبر : 2550
  • 15 آبان 1396 - 18:45
چرا سیراف ثبت جهانی نشده است؟!

به گزارش امواج نیوز، سیراف، نگینی زیبا و نامی ماندگار در کرانه خلیج پارس است که به‌واسطه تمدن و قدمت دیرینه‌اش همواره مایه مباهات بوده است؛ این بندر کهن تاریخی که در قرن چهارم هجری قمری طلایی‌ترین دوره خود را درک کرده است، در اثر یک زلزله ویران می‌شود اما این تمدن دیرینه که بسیار […]

به گزارش امواج نیوز، سیراف، نگینی زیبا و نامی ماندگار در کرانه خلیج پارس است که به‌واسطه تمدن و قدمت دیرینه‌اش همواره مایه مباهات بوده است؛ این بندر کهن تاریخی که در قرن چهارم هجری قمری طلایی‌ترین دوره خود را درک کرده است، در اثر یک زلزله ویران می‌شود اما این تمدن دیرینه که بسیار پویا و عظیم بوده، باستان‌شناسان و کاوشگران را بر آن داشت تا بازمانده‌هایش را از زیر آب (دریا) و زیر خاک بیرون بکشند تا پرده از رموز تمدن و تاریخ این شهر بردارند. احمد کلاه‌مال‌همدانی در بخشی از مقاله‌ای با عنوان «بررسی استراتژیک بندر تاریخی سیراف» در خصوص نقش تمدن‌ساز این بندر آورده است: «سیراف در گذشته عامل ارتباط تمدن‌های غنی و وسیع منطقه بوده است و تعامل میان تمدن‌های سند و پنجاب، بین‌النهرین و ماوراءالنهر را تسهیل کرده و از این رهگذر در به تکامل رسیدن تمدن ایرانی نقش مهمی را به عهده گرفته بوده است؛ یعنی در انتقال عناصر تمدن‌ساز سیراف نقش تعاملی ویژه‌ای داشته است، زیرا همان‌گونه که ذکر شد، معبر اصلی تمدن‌های سند و پنجاب، بین‌النهرین و ماوراءالنهر بندر سیراف بوده است و عمده‌ترین عامل انتقال تمدن‌ها دریانوردان سیرافی بوده‌اند که با برقراری ارتباط تجاری بسیار دور رواج داشته است؛ سلیمان پادشاه به شهادت تاریخ محصولات هنری، لوازم مفرغی شیشه، روغن و… صادر می‌کردند و از این طریق عامل تبدیل فرهنگ و تمدن بوده‌اند». با این اوصاف، می‌طلبد که سهل‌انگاری‌ها در زمینه ثبت جهانی این بندر تاریخی و دیرینه برچیده شود و همگان آستین همت بالا زده و با فراهم کردن زیرساخت‌های لازم به جهانی شدن سیراف کمک کنند. خوشبختانه در ماه گذشته ناصر امیرزاده، مدیرکل اداره میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان بوشهر با معرفی نصرالله ابراهیمی به‌عنوان رئیس پایگاه میراث فرهنگی بندر تاریخی سیراف نخستین گام را در این زمینه برداشته است و انتظار می‌رود که از این پس در این پایگاه، مطالعات مفیدی روی فرصت‌ها و تهدیدهایی که نقش بسزایی در جهانی شدن سیراف دارند، صورت بگیرد و زیرساخت‌های لازم در این زمینه فراهم شود. این امیدواری البته در صورتی است که مشکلات و نارسایی‌های بسیاری که در حوزه میراث فرهنگی استان وجود دارد، رفع شود.

یک استاد دانشگاه و کارشناس ارشد شهرسازی در گفت‌وگو با بامداد جنوب درباره بندر سیراف گفت: در ابتدا باید از خود بپرسیم که سیراف کجاست؟ سیراف اولین بندر آزاد در جهان است؛ اولین نقطه تمدنی در ساحل خلیج فارس و تنها نشانه دریای پارس و سرزمین پارس است. در روزگار گذشته، پیش از آن‌که سفارتخانه و سفیری وجود داشته باشد، ما دو نوع کالا به تمام دنیا صادر می‌کردیم؛ یکی فرهنگ و ادب ایرانی بوده و دیگری باغ ایرانی. و من با قاطعیت می‌گویم که سیراف هر دوی این کالاهای صادراتی را به تمام دنیا صادر کرده‌ است. زبان فارسی از کجا به هند رفته است؟ همین فرهنگ و زبانی که بر دریانوردی هند حاکم است مگر غیر از این است که زبان فارسی را، سیرافی‌ها به آنجا بردند و اصطلاحات دریانوردی را سیرافی‌ها به آنان یاد داده‌اند. باغ ایرانی که از اندلس تا هند و تا آسیای میانه تا آنجایی که به مرز دریایی مربوط می‌شود از طریق سیرافی‌ها توسعه یافته است. هرچند الان ما باغ‌های سیراف را از بین برده‌ایم، در پاسداری زبان کوتاهی کرده‌ایم و فرهنگ‌مان را آن‌طور که شایسته است، حفظ نکرده‌ایم اما سیرافی‌ها این کار را برای ما انجام داده بودند. اگر تا به امروز ده‌ها جلد کتاب و صدها مقاله درباره سیرافی‌ها نوشته شده، تازه بخش کوچکی از آن را شناخته‌ایم.

ناصر مشهدی‌زاده در ادامه با بیان این‌که دانشمندان سیراف، فرهنگ و ادب این سرزمین را ترجمه می‌کرده‌اند و از طریق دریانوردان به اکثر نقاط جهان صادر می‌کردند، افزود: در واقع کار اصلی آنها انتقال و صدور این فرهنگ و تمدن عظیم بوده است، زیرا تجارت، بهانه‌ای برای دیدار و گفت‌وگو و تعامل بوده است؛ تجارت یک فرم و یک شکل بوده اما محتوایش، مبادلات فرهنگی و دانشی بوده است، به همین دلیل، اگر این تمدن به‌وسیله زلزله خاموش نمی‌شد، سال‌های سال پابرجا می‌ماند و هیچ قدرت و پادشاهی نمی‌توانست سیراف را خاموش کند. از شاهان ساسانی گرفته تا نادرشاه افشار همه اهمیت سیراف را می‌دانستند. حال این سوال پیش می‌آید که سیرافیان چگونه این منطقه بی‌آب را پیدا کردند؟!! منطقه‌ای که باید از اعماق دریا آب را استخراج و در مخازن کوهستانی نگهداری می‌کردند. این منطقه چه اهمیت و ارزش جغرافیایی داشته که به‌عنوان تمدن سیراف انتخاب می‌شود؟ سوال بعدی این است که ما کجای جهان، مشابه تمدن سیراف را می‌توانیم سراغ بگیریم؟ البته همه آثار باستانی و تمدن ایران با ارزش و قابل احترام هستند.

وی با تاکید بر این‌که ما از سواحل اندلس در شمال افریقا و تونس تا هند، یک سبک معماری داریم؛ این سبک، فقط با تعامل و گفت‌وگو ایجاد شده است و جالب اینجاست که شاهکار آن در تمدن سیراف است؛ در سیراف قلعه نصوری تمام ویژگی‌های معماری ساحلی اندلس تا هند را داراست و تابلوهایی از شاهنامه خود گواه ادب‌دوستی سیرافیان بوده است، تصریح کرد: رمز پویایی و مانایی ایران، دانایی است و سیرافی‌ها داناترین مردمان این سرزمین بوده‌اند. پایه‌های تمدن‌شان را با فرهنگ محکم کرده‌اند. دیگر از آن کالاهای صادراتی و آن کشتی‌ها خبری نیست اما کتاب‌ها و دانشمندانش، روزبه‌روز کشف می‌شوند، زیر دریا، زیرخاک مدام آثار تمدنی در حال کشف شدن است. هزاران اثر و نشانه موجود است که به غارت رفته و نابود گشته! قدر آنها را ندانستیم؛ در و دیوار سیراف را که مردم می‌تراشند قبرها و آثار باستانی در آنها دیده می‌شود. اینها همه نشانه هستند؛ این ترانشه‌ها همه خبر از یک فرهنگ غنی و بسیار مهم می‌دهند. در دره‌های سیراف پر از نشانه‌های مذهبی خداپرستی و زرتشتی است.

نویسنده کتاب «تحلیلی از ویژگی‌های برنامه‌ریزی شهری در ایران» با طرح این سوال که به‌راستی چرا ما قدر دستاوردهای فرهنگی و تاریخی خود را نمی‌دانیم، گفت: چرا گنبد کاووس با ۵۰۰ سال قدمت ثبت جهانی می‌شود؟ چرا گنبد سلطانیه (یادگار دوره مغول‌ها) ثبت جهانی می‌شود؟ اما سیراف با یک تمدن بالای دو هزار سال نباید ثبت جهانی شود؟ این دیگر اسمش کم‌لطفی است. در درجه اول کم‌لطفی مردم به خودشان است؛ مصداق این ضرب‎المثل: یکی بر سرشاخ، بن می‌برید؛ چون این ساخت و سازهای جدید دیگر جایی برای باغ‌های سیراف نگذاشته است. دیگر رنگ و نشانی از آن معماری بومی نمانده است. معماری تجلی فرهنگ است. اگر ما می‌گوییم که برج خورموج یا قلعه نصوری باید باقی بمانند، به‌خاطر این است که شالوده تمدنی و فرهنگی‌مان را حفظ کنیم و گرنه خشت و سنگ که فی‌نفسه ارزشی ندارد. آنها نشانه تمدنی هستند که بسیار بسیار مهم است.

مشهدی‌زاده با بیان این‌که اساسا ما سیراف را برای چه موضوعی می‌خواهیم؟ شما با این همه تکنولوژی و متخصص بیایید و یک نمونه همانند سیراف بسازید، آیا قادر خواهید بود، تاکید کرد: ما این همه سد و کانال زدیم و می‌دانیم که اشتباه کرده‌ایم و این همه منابع سرزمینمان را هدر داده‌ایم اما سیرافی‌ها قدر قطره قطره آب را می‌دانستند یا از دریا آن را استخراج می‌کردند یا آن را در چاه نگه می‌داشتند. آنها مردمان بسیار با ذکاوتی بوده‌اند. جبر جغرافیایی باعث نشد که اختیار زندگی از دستشان سلب بشود. آنها در سخت‌ترین شرایط جغرافیایی بهترین تمدن و زندگی را شکل دادند. این تمدن برای تمامی دنیا ارزشمند است؛ حال چرا این تمدن باید تازه برود در فهرست انتظار ثبت میراث جهانی و چرا ما زودتر با توجه به فرهنگ‌سازی به دادش نرسیدیم؟ چرا به این مردم داشته‌های فرهنگی و ملی‌شان را نگفته‌اند. چرا مسوولان زودتر به فکر نیفتاده‌اند. این تمدن روزانه در حال زوال است! زمانی که داشتند زمین فوتبال در سیراف می‌ساختند و بلدوزر کوره‌های سفال‌پزی را زیر و رو می‌کرد، من و دوستانمان با یک موتورسیکلت و اسپری رنگ می‌رفتیم و علامت‌گذاری می‌کردیم که مبادا مردم خانه‌هایشان را جایی بسازند که به این میراث آسیبی برسد. چون صدها سال طول کشیده است تا این تمدن شکل بگیرد، بنابراین نباید یک‌ شبه این تمدن نابود شود. اینها همه سوالاتی هستند که بی‌جواب مانده است، باید پاسخ‌های درخوری برای آنها بیابیم. ما باید به نسل آینده پاسخگو باشیم، پیر و جوان در سیراف باید به آیندگان پاسخگو باشند. بایستی رجوع کنیم به دوران دانایی‌مان.

این کارشناش ارشد شهرسازی با اشاره به این‌که شاهکاری مثل سیراف سه ویژگی داشته است، افزود: نخست این‌که مردمانش ارزش‌مدار بوده‌اند؛ یعنی یک اصول اساسی داشته‌اند که هیچ‌گاه از آن تخطی نکرده‌اند، دوم ارزش‌گذار بوده‌اند؛ یعنی ارزش‌های موجود همانند دریا و کوه و دره و درخت را از بین نبرده‌اند و به همان شکل اولیه از آن استفاده کرده‌اند و سوم که این شاهکار را به‌وجود می‌آورد، ارزش‌آفرینی است. اگر سرزمین ایران توانسته در بدترین شرایط سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و تاریخی دوام بیاورد، به‌خاطر ارزش‌آفرینی بوده است؛ ارزش‌های دریانوردی، ارزش‌های زیست‌بومی، ارزش‌های معماری، ارزش‌های فرهنگی، ارزش‌های آیینی، ارزش‌های زبانی و… همه اینها ارزش‌هایی هستند که باید در زندگی روزمره مردم متجلی شوند.

مشهدی‌زاده در ادامه با تاکید بر این‌که من به‌عنوان یک کارشناس شهرسازی میراث فرهنگی و گردشگری از همه گله دارم که چرا سیراف اینقدر مهجور مانده است، بیان کرد: بیست سال است که در سیراف داد برداشته‌ام اما کسی صدایم را نمی‌شنود. سال‌ها انواع فشارها و تهمت‌ها را تحمل کردم فقط برای سربلندی سیراف. منابع استخراج شده از منطقه سیراف که قرار بوده تمام دنیا به آن افتخار کنند، الان کجاست؟ یعنی ما نمی‌توانیم بخشی از استخراج گاز را در راستای احیا و حفظ تمدن سیراف اختصاص بدهیم؟ چرا ما حتما باید از سیراف منابع گازی‌مان را صادر کنیم؟ ما باید حتما این مناطق را منفجر کنیم تا پالایشگاه احداث کنیم؟ ما باید این شاهکار تاریخی را نابود کنیم تا صنعت را توسعه بدهیم؟ معلول که نباید علت را از بین برد! این تمدن علت وجودی و بانی اصلی استقرار این مردم در این سرزمین است! حالا خود معلول دارد علت را از بین می‌برد.

این نویسنده و استاد دانشگاه با اشاره به این‌که برای ثبت جهانی صرفا اقدام دولتی لازم نیست، بلکه باید در این زمینه فرهنگ‌سازی شود، گفت: باید همه مردم مطالبه کنند تا این اثر فرهنگی جهانی بشود! باید همه مردم پی ببرند که منابع تاریخی‌شان ارزش جهانی شدن دارد! ما بیست سال پیش وقتی دم از حفاظت و احیای منابع گردشگری و تاریخی می‌زدیم، تکفیر می‌شدیم اما امروز به همت دوستانی همانند آقای محمد کنگانی، گردشگران خارجی و داخلی سیراف را به‌عنوان یک مقصد انتخاب کرده‌اند. هر چند برای اقامت و اسکان جمعیت گردشگران، سیراف مجهز نیست اما همین که سیراف از سوی توریست‌های داخلی و خارجی علامت‌گذاری می‌شود و به آن توجه نشان می‌دهند برای ما باید قابل افتخار باشد. ما انسان‌های دانایی بوده‌ایم و ای کاش با همان شاخص‌های دانایی سیراف را بسازیم. اتفاقا معدن نفت و گاز ما همان سیراف است! به یاد داشته باشیم که این معادن تمام‌شونده و فناپذیر، هیچ وقت برای ما ماندنی نخواهند بود! بلکه این تمدن و فرهنگ و تاریخ است که سرمایه واقعی ماست.

مشهدی‌زاده در پاسخ به این پرسش که آیا اداره‌کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان در این زمینه موثر عمل کرده یا خیر، توضیح داد: قطعا همه دارند تلاش‌هایی می‌کنند و در این خصوص مایل نیستم که مصداقی صحبت کنم، چون من با خروجی‌ها و نتایج کارکردها کار دارم اما یادمان باشد که الان سیراف جهانی نیست از طرفی جهانی شدن این نیست که سیراف در میراث فرهنگی یونسکو، فقط ثبت جهانی شود! چون تحقق این امر نیازمند یک‌سری شاخص‌ها و لوازمی است که این شرایط باید مهیا شود. برای ثبت جهانی یونسکو، مدیریت لازم است! مدیریت یعنی وزارت نیرو و محیط زیست در دریا مسوولیت‌های‌شان را تعریف کنند! باستان‌شناسی و منابع طبیعی در کوه‌ها و دریاها وظایفشان را تعریف کنند! مردم و انجمن‌ها در حوزه‌های مختلف مسوولیت‌ها و تعهدهای خودشان را مشخصا تعریف کنند. با ضرب و زور که نمی‌شود یک اثر را ثبت جهانی کرد! پنل مدیریت، بودجه و اعتبار نیاز دارد.
ساختار مدیریتی و اداری باید برای آن تعریف شود. شهر سوخته به ۳۴ زبان زنده دنیا ثبت شده است اما ما برای آن به‌شخصه چه کار مثبتی انجام داده‌ایم؟ فراموش نکنیم که بعد از ثبت جهانی میراث تاریخی و فرهنگی تازه ‌کارمان شروع می‌شود! وظایف مردم، ادارات و نهادهای مختلف، تازه آغاز می‌شود. این رسالت را باید به تمام دنیا و همچنین به نسل‌های آینده منتقل کنیم. ابتدا باید مطالبه عمومی صورت بگیرد، سپس حمایت دولتی انجام بشود. حرف و شعار صرفا کافی نیست! ما ساعت‌ها راجع به تمدن و فرهنگ سیراف حرف شنیده‌ایم و در سیراف، کنگان و تهران بسیار صحبت‌ها کرده‌ایم. باید این مساله را به‌مثابه یک پرونده عملیاتی از سوی بازیگران دولتی، مردمی و خصوصی به جریان انداخت، در این مسیر نقش و تعهد هر کس را مشخص کرد. در اینجا یک آسیب‌ هم وجود دارد و آن، این‌که ایرانی‌ها با هر ترفندی که میراث تاریخی‌شان را ثبت جهانی کردند، تازه استرس‌های‌شان شروع می‌شود. استرس به این خاطر که الان یونسکو بگوید که این میراث فرهنگی در خطر نابودی است و بایست احیا شود، چون زیرساخت‌ها از قبل تعریف نشده، اعتبارات تخصیص داده نشده‌، فرهنگ‌سازی نشده و مدیر هم برای این کار در نظر گرفته نشده است پس باید از اول کار اساسی بکنیم؟

وی در پایان با تاکید بر این‌که حقیقتا برای یک متر مکعب گاز که از زیرزمین استخراج می‌شود، چند دلار هزینه می‌شود، یادآور شد: حال برای این‌که یک تمدن از زیر خاک بیرون بیاید، نباید هزینه کرد؟!! آیا زمانی که گنج را بیرون می‌آوریم، برای آن هزینه نمی‌کنیم؟ بیرون آوردن گنج یعنی رمزگشایی، مستندسازی و شناساندن آن به مردمان حال و آینده! بگذارید با بیان یک مصداق مطلب را توضیح بدهم، وقتی یک اثر باستانی، ثبت جهانی می‌شود و گردشگر برای بازدید آن می‌آید؛ گردشگر پس از بازدید چه کاری می‌کند؟ خواب و خوراک نیاز ندارد! آیا گردشگری غذا در سیراف تعریف شده است؟ توصیه من این است که «بوم‌گردی» را در سیراف توسعه بدهیم. ما یک الگویی را در ایران با همت دوستانمان پیاده کردیم و ضعف اقامت گردشگران را با تجهیز خانه‌های روستایی و بومی در مناطقی چون کاشان، قزوین، قم، تبریز و اصفهان جبران کردیم و آنها را تبدیل به اقامتگاه‌های بوم‌گردی کردیم. در پایان تاکید می‌کنم که رمز پویایی و راز ماندگاری این سرزمین دانایی است و آدم‌هایی را می‌طلبد که در باغ باشند!
منبع:روزنامه بامدادجنوب

لینک کوتاه : http://amvajkhabar.ir/?p=2550

ثبت دیدگاه

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت امواج نیوز منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.